استاد برجسته تئاتر موزیکال استفان ساندهیم در ۹۱ سالگی درگذشت

نیویورک: استفان ساندهیم، ترانه‌سرایی که تئاتر موسیقی آمریکا را در نیمه دوم قرن بیستم با اشعار هوشمندانه و قافیه‌بندی‌شده‌اش، استفاده از ملودی‌های خاطره‌انگیز و تمایلش برای پرداختن به موضوعات غیرعادی تغییر داد، درگذشت. او 91 سال داشت.
مرگ سونهایم توسط ریک میرامونتز، رئیس DKC/O&M اعلام شد. ریک پاپاس، وکیل ساندهایم در تگزاس، به نیویورک تایمز گفت که این آهنگساز روز جمعه در خانه اش در راکسبری، کانکتیکات درگذشت.
سوندهایم بر چندین نسل از ترانه سرایان تئاتر تأثیر گذاشت، به ویژه با موزیکال های برجسته ای مانند «Company»، «Follies» و «Sweeney Todd» که از بهترین آثار او محسوب می شوند.
معروف ترین تصنیف او، “ارسال دلقک ها” صدها بار از جمله توسط فرانک سیناترا و جودی کالینز ضبط شده است.
این هنرمند از تکرار خودداری کرد و برای نمایش های خود در موضوعات متنوعی مانند فیلم اینگمار برگمان (“موسیقی کمی شبانه”)، باز کردن ژاپن به غرب (“اورتورهای اقیانوس آرام”)، نقاش فرانسوی ژرژ سورات (“) الهام گرفت. یکشنبه در پارک با جورج»)، افسانه های گریم («در جنگل») و حتی قاتلان روسای جمهور آمریکا («قاتل»)، از جمله.
ادای احترام به سرعت در رسانه های اجتماعی هجوم آورد، زیرا اجراکنندگان و نویسندگان به طور یکسان به غول تئاتر ادای احترام کردند.
لیا سالونگا نوشت: “ما آهنگ های شما را برای همیشه خواهیم خواند.”
Aaron Tveit نوشت: “ما بسیار خوش شانس هستیم که آنچه را که شما به دنیا داده اید را داریم.” «تئاتر یکی از بزرگترین نابغه های خود را از دست داده است و جهان یکی از بزرگترین و اصیل ترین نویسندگان خود را از دست داده است. متأسفانه، اکنون یک غول در آسمان وجود دارد.
ناظر موسیقی، تنظیم کننده و ارکستراتور الکس لاکامور در توییتی نوشت: “برای ما که عاشق تئاتر موزیکال جدید هستیم: ما در جهانی زندگی می کنیم که سونهایم ساخته است.”
شش موزیکال سوندهایم برنده جوایز تونی برای بهترین موسیقی شدند و همچنین جایزه پولیتزر (یکشنبه در پارک)، جایزه اسکار (برای آهنگ دیر یا زود از فیلم دیک تریسی)، پنج جایزه اولیویه دریافت کرد. جوایز و مدال افتخار ریاست جمهوری. او در سال 2008 جایزه تونی را برای یک عمر دستاورد هنری دریافت کرد.
موسیقی و اشعار سوندهایم به نمایش های او لبه ای تاریک و دراماتیک می بخشید، در حالی که قبل از او، لحن غالب موزیکال ها کف آلود و کمیک بود. او گاهی اوقات به عنوان آهنگساز آهنگ‌های غیرقابل تحسین مورد انتقاد قرار می‌گرفت، نشانی که ساندهیم را آزار نمی‌داد.
فرانک سیناترا، که با آهنگ “Send in the Clowns” سوندهایم موفق شد، یک بار گلایه کرد: “اگر آهنگ های بیشتری برای خواننده های سالن مانند من بنویسد، می تواند من را بسیار خوشحال کند.”
برای طرفداران تئاتر، پیچیدگی و درخشش ساندهیم او را به یک نماد تبدیل کرد. یک تئاتر برادوی به نام او نامگذاری شد. روی جلد مجله نیویورک پرسید: “آیا ساندهیم خداست؟” روزنامه گاردین یک بار این سوال را مطرح کرد: “آیا استیون ساندهیم شکسپیر تئاتر موزیکال است؟”
یک واژه ساز عالی – و یک بازیکن مشتاق بازی با کلمات – لذت زبان ساندهیم درخشید.
“مقابل چپ راست است/برعکس حق باطل است/پس هرکسی که چپ است اشتباه می کند،درست است؟” او در “هر کسی می تواند سوت” نوشته است.
در «شرکت»، او این سطرها را نوشت: «چیزهای خوب بهتر می‌شوند/بد بدتر می‌شوند/صبر کن – فکر می‌کنم منظورم برعکس بود». او سه اصل لازم برای یک ترانه سرا را در اولین جلد از اشعار جمع آوری شده خود ارائه کرد: محتوا فرم را دیکته می کند، کمتر بیشتر است و خدا در جزئیات است.
او نوشت که همه این حقایق «در خدمت شفافیت بودند که بدون آن هیچ چیز دیگری مهم نیست». آن‌ها با هم به خطوط خیره‌کننده‌ای منتهی شدند، مانند: “این یک راه بسیار کوتاه از خرج کردن و پانچ تا پانچ و کیسه و پانسیون است.”
سوندهایم که توسط یک نابغه کمتر از اسکار همرستین آموزش داده شده بود، موزیکال را به مکانی تاریک تر، غنی تر و روشنفکرانه تر سوق داد. او در کتاب خود با عنوان «تمام کلاه» در سال 2010، اولین جلد از مجموعه اشعار خود، می نویسد: «اگر مثل من یک غزل تئاتر را به عنوان یک داستان کوتاه در نظر بگیرید، پس هر سطر وزن یک پاراگراف دارد. نظرات.
سونهایم در اوایل کار خود، اشعار دو نمایش را که از آثار کلاسیک صحنه آمریکایی به حساب می‌آیند، نوشت، «داستان غربی» (1957) و «کولی» (1959).
«داستان وست ساید» با موسیقی لئونارد برنشتاین، «رومئو و ژولیت» شکسپیر را به خیابان‌ها و باندهای نیویورک امروزی پیوند زد.
“Gypsy” با موسیقی جول استاین، داستان پشت صحنه مادر نهایی صحنه و دختری را روایت می کند که به رز لی کولی بزرگ شده است.
تنها در سال 1962 بود که سوندهیم هم موسیقی و هم اشعار را برای یک نمایش در برادوی نوشت، و معلوم شد که این نمایش فوق‌العاده بود – «یک اتفاق خنده‌دار در راه تالار گفتمان» با بازی زیرو موستل در نقش یک برده حیله‌گر در دوران باستان. رم در آرزوی آزادی است.
با این حال نمایش بعدی او، “هر کسی می تواند سوت بزند” (1964)، شکست خورد و تنها 9 اجرا را اجرا کرد اما پس از انتشار ضبط بازیگران، به جایگاه کالت رسید. همکاری غزلیات سوندهایم در سال 1965 با آهنگساز ریچارد راجرز – “آیا یک والس را می شنوم؟” – همچنین معلوم شد که مشکل ساز است. این موزیکال که بر اساس نمایشنامه “زمان فاخته” ساخته شده بود، به مدت شش ماه اجرا شد اما برای هر دو مرد که با هم کنار نمی آمدند، تجربه ناخوشایندی بود.
این “شرکت” بود که در آوریل 1970 در برادوی افتتاح شد و شهرت ساندهیم را تثبیت کرد. ماجراهای اپیزودیک یک مجرد (با بازی دین جونز) با ناتوانی در تعهد به یک رابطه به عنوان تسخیر ماهیت وسواسی نیویورکی های تلاشگر و خودمحور مورد استقبال قرار گرفت.
این نمایش به تهیه کنندگی و کارگردانی هال پرینس اولین تونی را برای سونهایم برای بهترین موسیقی به ارمغان آورد. «خانم‌هایی که ناهار می‌خورند» به استانداردی برای الین استریچ تبدیل شد.